عاشقانه هایم را نوشتم
بلا دیدن ندارد اما وقتی بشود کرب و بلا آنوقت دیدن دارد
حسین جاااان بگو چه کنم تا ببینمت
کربلا
ویدئوی مداحی شهید روح الله سلطانی
آدرس وبلاگ شهید روح الله سلطانی
یا رفیق من لا رفیق له
ای رفیق همیشگی من
باز هم دعوتم کردی به ماه رمضان تا نوع دیگری از بندگی را برایت به نمایش بگذارم
اما اینبار با گناه آزمایشم نکن
رب اغفر و ارحم
یا رب یا رب یا رب
الهم اغفر ذنوب التی تحبس دعا
پ . ن :
ف.ع نوشت :
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ...
سر سفره افطار مارو از دعاتون محروم نکنید...
ای کاش بشود
که یکروز
سهم من از زیارت
به زیارتت بکشد
یا حــــــــــــــــــــــــــــسین
«شهادت»؛
نوعی؛ «مدیریت» است،
آدمهای «معمولی»؛
خیلی هم که «موفق» باشند؛
«زندگی» خود را؛
«مدیریت» می کنند؛
اما «شهدا»؛
«مرگ» خود را نیز؛
«مدیریت» میکنند.
«شهادت»؛
یعنی؛ «زندگیمان» را؛
کجا؛ «خرج کنیم»؛
که؛ «زندگی دیگران»؛
«معنی» پیدا کند.
دعا کنید همین مهرو تو شناسنامه من بزنن
مسلمانان دو قبله دارند:
کعبه برای عبادت،
قدس برای شهادت؛
طلبه شهید "سید عبدالصمد امام پناه"
تولد: 1348/9/15 تبریز
شهادت: 1375/1/26 جنوب لبنان
"برادر پاسدار روح الله سلطانی" مسئول عملیات لشکر عملیاتی 25 کربلا صبح امروز در درگیری با نیروهای پژاک در غرب کشور به شهادت رسید.
در حالی که برخی منابع خبری از شهادت وی در درگیری با گروهک پژاک خبر دادند، گفته میشود وی در مقابله با اشرار مسلح در منطقه سردشت به شهادت رسیده است.
شهید سلطانی از اهالی روستای کچب کلوای آمل و دارای دو فرزند کوچک است.
سرهنگ پاسدار شهید روحالله سلطانی در مبارزه با اشرار مسلح نوار مرزی شمالغرب کشور به شهادت رسید.
وی بامداد امروز طی عملیاتی در منطقه سردشت به ندای حق لبیک گفت.
شهید سلطانی از پاسداران لشکر عملیاتی 25 کربلا، دارای دو فرزند و از اهالی روستای کچبکلوای بخش دابودشت آمل بود.
دوم اردیبهشتماه امسال نیز لالهای دیگر از این لشکر پرافتخار «سردار شهید سید جلال حبیباللهپور» در مبارزه با عوامل تکفیری در سوریه به
شهادت رسید.
مجروح شده بود
ـ منتقلش کردند بیمارستان صحرایی . . .
بیمارستان بمباران شد
مدارک ، پرونده ها ، گزارش مجروحین خاکستر شد
دانلود کنید و برای جامونده دعا کنید
فرض کنید یه جمعی باشین همه شهید باشید الا یه نفر
چه حسی بهتون دست میده
اینه قصه جامونده ما
صلی الله علیک یا ابا عبد الله
و باز هم از دور حرمت را دیدم
و دیگر ... سکوت محض
من و گنبد و پرچم
انگار که این رویا پایانی ندارد
آقا کربلاییم کن
کربلایی واقعی
شهیدم کن
گزارشی مختصر از عملیات کربلای 4
عملیات کربلای چهار در دی ماه 1365 در شرایطی انجام شد که از نظر اجتماعی
مردم ایران منتظر یک پیروزی بزرگ و سرنوشتساز و نهایتاً پایان جنگ بودند.
این جو عمومی که بهویژه بعد از عملیات بزرگ والفجر 8 و فتح فاو ابعاد
روانی ویژهای پیداکرد، سبب هجوم بینظیر نیروهای مردمی به سمت جبههها شد
که در تاریخ 8 ساله جنگ تحمیلی تنها در برهه عملیات فتحالمبین در سال 61
نمونه داشت.
از سوی دیگر، بعد از عملیات والفجر 8 ....
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج مساجد و محلات: این روزها بوی عطر 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 ،فضای وطنمان را عطر آگین نموده است. هر چند که این شجاعت و شهادت طلبی مردان مرد روزگار نیازمند کنگره های عظیمی است، لکن اوج هنرنمایی و ولایت پذیری و تعبد این عزیزان، عاشورایی برپا نمود ،که در این عاشورا، رژیم بعث شمر، وآمریکای خونخوار و بی رحم از یزیدیان بودند.مردم بصیرایران اسلامی و بسیجیان دریادل، به خوبی می دانند،که اگر در دوران 8 سال دفاع مقدس و جنگ با دنیای کفر رزمندگان غیور این مرز وبوم با حداقل امکانات مواجه بودند . امروز در اوج قدرت و اقتداریم و با تمام قدرت خود در مقابل دشمن ایستاده ایم و همه به خوبی می دانیم که دشمن، استکبار جهانی است، دشمن امریکاست و دشمن صهیونیست ها هستند.به راستی شوکت، عزت و عظمت امروز ما در گرو همین خونهای پاک لاله های مظلوم است که هر گونه سوء استفاده بیگانگان از منافع ملی را سد کرده است.اگر دیروز در عملیات کربلای 4 ، رادارهای آمریکا به جبران از قضیه مک فارلین تمام جزییات را به بعثی ها گزارش دادند، امروز طرح نقشه های جدید در جهت دست یازی به خاک، هویت،فرهنگ و منافع ملی ، در دستور کار استکبار جهانی قرار گرفته است، اما نمی دانند و نمی فهمند هر آنچه توطئه ها علیه این مرز و بوم پیچیده تر گردد، مردم غیور ایران به رهبری فرمانده و مولای خود، امام خامنه ای(مد ظله العالی) ، با هوشیاری و آگاهی بالا ، و با حفظ وحدت و ارتباط با یکدیگر ، آماده جانفشانی در دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی خواهند بود و دشمن زبون بداند، امروز بر خلاف 8 سال دوران دفاع مقدس، دست رزمندگان ما ، به حول و قوه الهی باز است و ان شاء الله ، با یک اشاره رهبر عزیزمان تا از میان برداشتن همه دشمنان اسلام، در میدان خواهیم بود.در همین راستا،همه با هم، امشب، در کلیه مساجد و پایگاههای محلات، با سر دادن شعار مرگ بر آمریکا، انزجار خود را از شیطان بزرگ، به منسه ظهور می گذاریم.
همه با هم، امشب، در کلیه مساجد و پایگاههای محلات، با سر دادن شعار مرگ بر آمریکا، انزجار خود را از شیطان بزرگ، به منسه ظهور می گذاریم
موضوع بازرسی آژانس بین المللی انرژی اتمی از تاسیسات نظامی ایران در یک سال گذشته و به ویژه پس از بیانیه توافق لوزان داغ است و مخالفان سفت و سختی در تهران دارد؛ بازرسی های که بخشی از پروتکل الحاقی است که باید مورد پذیرش تهران و سپس به تصویب مجلس ایران برسد؛ معاهده ای که مخالفان و منتقدان پروپاقرضی چه در پارلمان سبز و چه در میان مقامات نظامی و سیاسی کشور دارد.
مقام معظم رهبری اما به شک و گمان های چند ماه اخیر درباره اجازه بازرسی به غرب از تاسیسات نظامی ایران پایان دادند و روز چهارشنبه گذشته در سخنانی در دانشگاه نظامی امام حسین در تهران و در جمع دانشجویان افسری عنوان داشتند که «اجازه نمی دهیم از هیچ یک از مراکز نظامی ایران هیچگونه بازرسی از سوی بیگانگان صورت بگیرد».
موسسه ی ارزشی و فعال "دلصدا" که در حوزه ی جنگ نرم و موسیقی آثار متعددی را عرضه کرده است، این بار از یک نماهنگ زیبا و خوش ساخت دیگر رونمایی کرد. نیما علامه، آهنگساز و تنظیم کننده جوان و معروف کشور که چندی پیش زمزمه ی همکاری او در یکی از آثار حامد زمانی- خواننده جوان و ارزشی این آب و خاک شنیده شده بود، این بار در اثری با عنوان "دولت کاریکاتور" و با مضمونی مطابق فرمایش مقام معظم رهبری یعنی "ملت ایران عاشق مبارزه با صهیونیست ها هستند" در نقش خوانندگی حضور پیدا کرده و کاری زیبا و شنیدنی را در کنار موسیقی خوب و استاندارد خود که باید همواره در آثار ارزشی مورد توجه قرار بگیرد، رقم زده است.
در ادامه می توانید با آرزوی نابودی این دولت کاریکاتوری و توهمی، این نماهنگ را مشاهده و دریافت نمایید.
یکم.
تا سه چهار سالِ اول، زنگ خانه را که میزدند، پابرهنه میدوید توی حیاط. قرار نداشت؛ عکسش را همهجا، از صفنانوایی و جلسهیقرآن و عزا و عروسی میبرد با خودش. غروبها، حیاط را آب و جارو میکرد و مینشست روی پلهی سومِ خانه و به درختهای کهنهی نارنج خیره میماند. با زنهای محل، حلوا درست میکردند وشیرینی پنجرهای میدادند دست بچههای محل که عصرها کوچه را میگذاشتند روی سرشان. شب که میآمد توی اتاق، آرام زیر لب، برای قاسم لالاییهای غمگین شمالی میخواند و تصورش میکرد که گوشهی زندانِ عراقیها مانده است و دارد از لای پنجرهیِ کوچکِ سلولش ماه را نگاه میکند. با بغض، چشمان خیساش را پاک میکرد و دست میکشید روی قاب عکس قاسم.
دوم.