آدینه ها

آدینه ها

شهادت بال نمیخواهد حال میخواهد
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
.
.
.

حال داشته باشم دلنوشته مینویسم
اگرم نه که از پیش نوشته میزارم

دوست داشتی به آدرس زیر برو
http://adinehha.blog.ir/post/431
یا علی

موضوعات وبلاگ
پیام های شما
همسنگران نمونه

این صدای خنده ی کودکانه ی فرزند حسین است که در میان خیمه ها پیچیده است..
درون خیمه رقیه مشغول بازی با علی اصغر است و علی اصغر به بازی های خواهرش می خندد.
 گهواره ی چوبی درگوشه  خیمه است...و رباب بانوی حسین در کناری نشسته و در حالی که با تبسم به آن دو می نگرد در حال دوختن لباسی برای پسر کوچکش است...آخر فرزند او روز به روز بزرگتر می شود...

 پرده خیمه کنار می رود و دختر عزیزحسین، سکینه خاتون وارد می شود...رباب او را می نگرد...حسین همیشه سفارش این دختر را به رباب می کند.آخراو هنوز جوان و البته سیمای چهره اش....

سکینه خاتون با آن قامت زهرا گونه اش در حالی که جانمازش را پهن می کند به خواهر و برادرش نگاه می کند و می گوید: خواهر به فدایتان...خواهر به فدایتان...
 
سپس چادر نمازش را به سر می کند و آرام رو به قبله می ایستد... الله اکبر چه عظمتی دارد این دختر ... 

تشنه ی بوی کربلام این روزها

دلم بدجور هوای محرم کرده است

کجاست پیرهن مشکی من

کجاست مکتب روضه فرزندان فاطمه س

حسینی میمانم حسینی میمیرم


سربازِ گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال پیام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">