آدینه ها

آدینه ها

شهادت بال نمیخواهد حال میخواهد
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
.
.
.

حال داشته باشم دلنوشته مینویسم
اگرم نه که از پیش نوشته میزارم

دوست داشتی به آدرس زیر برو
http://adinehha.blog.ir/post/431
یا علی

موضوعات وبلاگ
پیام های شما
همسنگران نمونه
فکرش را بکن اگر تو شهید شوی، شخصی که خیلی وقت‌ها می‌آید جلوی مسجد محل‌مان تا چند ریالی کمک بگیرد از مردم، پشتش خم می‌شود. آخر تا حالا حرمت تو را نگه می‌داشتند و صدقه می‌دادند به او؛ تو که نباشی،صدقه به چه کارش می‌آید؟

خیلی زود خبر همه جا می‌پیچد. چند تا از گروهک‌های تروریستی مسئولیت کشتنت را بر عهده می‌گیرند؛ شکار شیر افتخار است برای روباه هایی که یک عمر از ترس، جرأت بیرون آمدن از لانه‌ی خاکی‌شان را نداشته‌اند. بگذریم از نحوه‌ی شکارِ شیر؛ فرض محال که محال نیست!
رسانه‌های غربی و غیره شروع می‌کنند به گفتن ویژگی‌هایت؛ از این که کرمانی بودی، از این که در جنگ عملیات‌های بزرگی را فرماندهی کردی، از این که در کربلای چهار تنها گردانی که خط را شکست، از لشکر تحت امر تو بود، از این که کربلای پنج غوغا کردی، از این که عریض‌ترین بخش اروند را نیروهای لشکرت طی کردند و مجال ندادند عراقی‌ها قبضه‌های چهارلول شان را فعال کنند؛ حتی، از این که امنیت را به سیستان و بلوچستان برگرداندی و خیلی چیزها که باید از شیر بودنت بگویند، تا ارزش کار خودشان مشخص شود.

این طرف اما، صدا و سیما خیلی زود چند تا کلیپ از فیلم‌هایی که در زمان حیاتت، به بهانه‌ی امنیتی بودن و به دلیل سیاسی!! بودنت، درست می‌کند و می‌فرستد روی آنتن پخش. چند تا کلیپ که سرعت پخشش کم شده و روی‌شان یا هوای گریه‌ی همایون است، یا گلپونه‌های ایرج؛ حداکثرش یاران چه غریبانه است دیگر. صدا و سیما هم مثل آن طرفی‌ها، فوری با چند تا فرمانده می‌نشیند به مصاحبه، که فلانی این بود و آن بود و استکبار خیلی بد است.



اصل قضیه، توی شهر خودت است؛ توی کرمان. نمی‌دانم، شاید قسمتت شود توی گلزار باشی، البته اگر بنیاد شهید بپذیرد که جزو شهدایی؛ چون می‌دانی که، مسئولیت دارد. پذیرش یک شهید جدید، یعنی مسئولیت جدید....

تا دعواهای نهادها برای پذیرش شهید جدید انجام شود، چند تا مجموعه‌ی دیگر هم می‌افتند به برنامه‌سازی. یکی فوری اعلام می‌کند کتاب مجموعه خاطراتت را چاپ می‌کند. یکی از رونمایی از آلبوم تصاویرت در دفاع مقدس خبر می‌دهد. یکی از آماده کردن کلی کلیپ و نماهنگ و فوتو کلیپ از تو خبر می‌دهد. راستی، روی بچه‌های تبلیغات حساب کن؛ چند شب توی حسینیه ثارالله برایت مراسم برپا می‌کنند.


شهید شوشتری همسنگر حاج قاسم

باز فکرش را بکن اگر شهید شوی، یک تعداد از آن‌هایی که این مدت همه جوره زیر بیرقت سینه زدند، همان‌هایی که توی شعارهایشان گفتند سپاهی نباید وارد مسائل حزبی و جناحی شود، اما روی تابلوهایی که توی سطح شهر داشتند، عکس همان امامی را که این دستور را داده بود، نصب کردند و زیرش چند کلمه از عقلانیت و معنویت و عدالت، خلاصه شعارهای حزب‌شان را نوشتند، پابرهنه و موی پریشان می‌دوند توی خیابان و شعار وا مصیبتا سرمی‌دهند.


فکرش را بکن اگر تو شهید شوی، شخصی که خیلی وقت‌ها می‌آید جلوی مسجد محل‌مان تا چند ریالی کمک بگیرد از مردم، پشتش خم می‌شود. آخر تا حالا حرمت تو را نگه می‌داشتند و صدقه می‌دادند به او؛ تو که نباشی، صدقه به چه کارش می‌آید؟

تو که نباشی، یک تعداد شیمیایی‌ها، همان‌هایی که تا آخر شب سرفه می‌کنند و دست آخر به سختی خواب می‌روند تا فردا بروند جلوی دکتر بنیاد گردن کج کنند که پول داروهایشان را تأیید کند، غصه می‌خورند؛ نیازشان به دکتر بیش‌تر می‌شود و سختی کار دامن دکترها را می‌گیرد.


تو که نباشی، دیگر برخی به کار نمی‌آیند توی این شهر؛ برخی که تا حالا، عزت داشتند، به عزتِ تو؛ برخی که همه‌ی افتخارشان این بود که روزی، روزگاری، تو دست نوازش کشیده‌ای روی سرشان. و برخی به کار می‌آیند؛ برخی که...
سربازِ گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال پیام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">