واقعا دلم تنگ شده خیلی سخته که نتونم انجام بدم و توفیق نداشته باشم
این هم نتیجه و دست آورد گفتگو، سازش، تماس تلفنی، دیپلماسی لبخند
مجمع عمومی سازمان ملل
تصویب قطعنامه محکومیت وضعیت حقوق بشر درایران
۸۶رای مثبت۳۶رای منفی
بعد از جلیلی مذاکرات را پیش بردند اما بسوی امریکا و بوی شوم خیانت در همه جا میپیچد
خوشحالم که هنوز اربعینت نگذشته
.تا جهان را نوشت و بر پا کرد
کربلا را بهشت دنیا کرد
عشق ملیونی حسینی را
اربعین می شود تماشا کرد
این فقط پا به جاده رفتن نیست
یک ملاقات ساده رفتن نیست
می رسی تا خدا درنگ نکن
این فقط یک پیاده رفتن نیست
ساکن شهر کربلا تو حسین
راه زیبای تا خدا تو حسین
مطمئنم که عاقبت روزی
می کشی اربعین مرا تو حسین
من خدا را میخواهم به دنبال راهی برای رسیدن به او میگردم من گمراهم...
اره من گمراهم خدایا دوباره چراغی سر راهم قرار بده!
من دنبال راهی برای بیشتر نزدیک شدن بتو میگردم!
ای کاش میشد از این اشنا رها شوم و چند روزی بسوی غربت بروم و عهدی را با خدا ببندم !
عهدی برای این که دیگه گناهی نکنم!
من هر کجا که رفتم غربت نیافتم اخه هر جا که رفتم بوی حضرت دوست میامد!
کاش میشد کسی باشد که بتوان با او همسفر شد در این راه!
تا هم او مراقب من باشد و هم من مراقب او!
اخر مراقبت کار خیلی ها بود و همه ان ها هم به خدا دست یافتن!
من نیز میخواهم چون انان باشم!
که میخواهد با من در این راه همراه شود؟
هر که میخواهد بگوید یا علی مولا علی(ع)
مثل سید مجتبی علمدار
باید دفتری آماده کرد
برای همه کار های روزانه چه خوب و چه بد
چند راه رسیدن به خدا که یا با تقلب یا با تجسس پیداشون کردم:
http://alkafeel.net/persian/
اهای حرم ندیده ها تکنولوژی پیشرفت کرده
الان میشه از همین جا حرم رو دید
اما حرم یه صفای دیگه داره نه
ان شا الله بشه که همه بتونیم بریم کربلا و حرم اقا و همون جا جونمون رو فداش کنیم.
همین الان تصمیم گرفتم که اربعین امسال اگه دسته روی بود توی شهر با پاهای برهنه برم و حتی شهادت اقام امام حسن (ع) هم پیدا برم برا دسته روی
خیلی حال میده منو یاد اون دوران که تو فکه با پاهای برهنه میرفتم میندازه
واقعا حال میده
واقعا حال میده
میخواستم تو روز عاشورا هم همین کار رو بکنم
اما ترسیدم ریا بشه نکردم
اما دیگه طاقت ندارم امسال هر جور شده باید پابرهنه بشم
کار بکار حرف بقیه ندارم همه باید به وضعیت چراغ قرمز من عادت بکنند
هر کی هم موافقه امسال همین کار رو بکنه
هر کی خودشو میخواد سال بعد تو کربلا ببینه این کارو بکنه اگه جواب نگرفت !
با توجه به این که اخیرا در صدا و سیما روحانی به ظاهر کارشناس در
برنامه ای طی سخنانی اعلام نمودند حضرت امام حسین علیه السلام دختری
به نام رقیه سلام الله نداشته اند و این قضیه را به سادگی انکار نمودند تعدادی
از منابع و مقاتلی که نام حضرت رقیه سلام الله علیها
را نقل نمودند را درج مینماییم .
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
منبع : پایگاه اینترنتی بین الحرمین زاهدان
با تشکر فراوان
ظهر یک روز سرد زمستانی،
وقتی زن داشت به خانه بر می گشت،
پشت در، پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه
مهر اداره پست روی آن خورده بود؛
فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شد ...
او با تعجب ، پاکت را باز کرد و نامه داخل آن را
خواند :
" سلام!
عصر امروز به خانه تو می آیم تا
تو را ملاقات کنم ...
از طرف خدا ...."
زن همانطور که با دست های لرزان، نامه را روی میز
گذاشت، با خود فکر کرد،
او که آدم مهمی نبود؛ پس چرا خدا می خواهد او را
ملاقات کند؟!
در همین فکرها بود که ناگهان، کابینت آشپزخانه را
به یاد آورد و با خود گفت:
" من که چیزی برای پذیرایی ندارم!"
نگاهی به کیف پولش انداخت . او پول کمی داشت . با
این حال به سمت فروشگاه نزدیک خانه اش رفت و یک قرص نان و دو بطری شیر خرید ...
وقتی از فروشگاه بیرون آمد . برف بشدت می بارید، او
عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه حاضر کند . در راه برگشت ، زن و مرد فقیری
را دید که از سرما می لرزیدند...
مرد فقیر به زن گفت : " خانم ! ما خانه و پولی نداریم . بسیار سردمان است و گرسنه هم هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟ "
زن جواب داد : متاسفم ! من عصر، مهمان مهمی
دارم،
و از زن و مرد فقیر دور شد ...
همان طور که مرد و زن هم راه افتادند و دور شدند،
زن درد شدیدی را در قلبش احساس کرد . به سرعت دنبال آنها دوید و گفت :
آقا ! خانم ! خواهش می کنم صبر کنید ....
وقتی به آنها رسید، سبد نان و شیر را به آنها داد و
بعد کُتش را در آورد و روی شانه های زن انداخت .
مرد از او تشکر کرد و برایش دست دعا بالا برد.
وقتی زن به خانه رسید، یک لحظه ناراحت شد؛
چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی
برای پذیرایی از خدا نداشت ...
همان طور که در را باز کرد ، پاکت نامه دیگری روی
زمین دید ....
نامه را برداشت و باز کرد ...
" سلام ؛
از پذیرایی خوب و کُت زیبایت
ممنون ...
از طرف خدا ...
"
طفل سه ساله که کتک نداره...
اونکه قباله ی فدک نداره...
در روز پنجم ماه صفر سال 61 ه.ق، حضرت رقیه (س) مظلومانه به شهادت رسید.
نام شریفش «رقیه»، «فاطمه» و «زینب» و پدرش حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و
مادرش اماسحاق است.
ولادت آن حضرت در مدینه بود و در سن سه سالگی یا بیشتر در محرم 61 هجری با
پدر بزرگوارش به کربلا آمد. قبل از روز عاشورا بارها مورد تفقد و دلجویی
حضرت اباعبدالله (ع) قرار گرفت تا آنجا که آن حضرت به خواهرشان حضرت زینب
(س) در مورد وی سفارش کردند.
حضرت رقیه (س) بعد از شهادت امام حسین (ع)، اهل بیت (ع) و اصحاب ایشان در
صحرای کربلا، همراه با اسرا به کوفه و شام برده شد و در مسیر چهل منزل راه
شهر شام، رنجهای فراوانی دید.
در شام بعد از دیدن سر نورانی پدر با پیشانی شکسته در خرابه، آنقدر ناله
زد و گریست تا به ملکوت اعلا پیوست و بدن شریف آن حضرت را شبانه دفن کردند.
از کهنترین منابعی که نام آن حضرت با لفظ "رقیه" یاد شده است، قصیده سیف
بن عمیره نخعی کوفی از اصحاب امام جعفر صادق(ع) و امام موسی کاظم (ع) است.
شواهد و مدارک درباره وجود شریف آن حضرت و استقرار قبر آن حضرت در مکان
فعلی حرم مطهر ایشان (در شمال غربی محله قدیمی دمشق) همراه با معجزات و
کراماتی از آن مظلومه بسیار است.
منابع:
تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
واقعا محرم رفت و توی صفریم
خاک بر سر من
استفاده نکردم هیچ
از دست دادم هیچ
باز هم کاری کردم که برات کربلا رو از دست دادم
خاک بر سر من