
توی گلزار شهدای قزوین وقتی از کنار مزار شهید عباس بابایی عبور کنی به قطعه 7 ردیف 2 میرسی....اونجا یک سنگ قبر میبینی که روش نوشته شده:
...مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال...
اگر میخوای روی سنگ قبر اسم شهید رو ببینی دنبال اسم نگرد ،چون اون شهید وصیت کرده بود :
به
روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید،میخواهم همچون ده ها شهید دیگر گمنام باقی
بمانم..اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید :مشتی خاک به پیشگاه خداوند
متعال
اسم این شهید بزرگوار علی قاریان پور است،شهید بسیار بزرگوار و نورانی...
ما
کجا و این شهدا کجا..همه کار من ریا و این شهدا حتی اسمشونم نمینوشتن،از
این شهدا زیاد دارم...شهید باکری که گفت دوست دارم پیکرم برنگرده تا یک وجب
از خاک این دنیا رو اشغال رو نکنم....
یا شهیدی که خواسته بود مثل مادرش حضرت زهرا پیکرش پیدا نشه...
او
در کمال صداقت و عاشقانه در بخشی از وصیتنامه اش نوشت: اگر جنازه ام به
دست شما رسید و برای دیدنم آمدید، با چادر سفید بیایید که انگار به عروسی
عزیز خود میروید و در روز تشییع جنازه هم با چادر سفید باشید که انگار
عزیز خود را به حجله دامادی میبرید.
در پشت جنازه ام شعارهای «حسین
حسین» و «یا مهدی» سر بدهید که آقایم شب اول قبر به داد من روسیاه برسد. یک
شاخه گل سرخ و یک قطعه عکس امام خمینی را در قبرم بگذارید تا آنها را به
آقا و مولایم حسین (ع) بدهم، اگر چه نمیدانم در آن لحظه چه بگویم.
اگر
میشود یک مقدار خاک کربلا در قبرم بگذارید و جنازه ام را نیمه شب دفن کنید
و بروید ببینید که چرا فاطمه (س) به علی(ع) فرمودند که مرا نیمه شب دفن
کن!
واقعا خوش به سعادتشان این شبها در کنار ارباب....