بعد تخته افتادیم بجون در و دیوار
بطوری که کل کلاس رو رنگ کرده بودیم
ما شا الله گچ تمومی نداشت البته نقشه از چند روز قبل آماده بود و ما کلی گچ آماده کرده بودیم
کل کلاس شده بود نقاشی و کاریکاتور و نقاشی هایی که اگر پیکاسو میدید کف میزد (الکی میگه)
برای زنگ بعد بچه ها رو اوردیم تو کلاس
و کاریکاتور هر کدوم رو براشون رونمایی کردیم :))
کلی خندیدیم و کلی بچه ها با گوشی هایی که قاچاقی آوردن عکس گرفتیم
دوباره بچه ها رو فرستادیم بیرون اما اینبار برای تمیز کاری موندیم
با ابر و تخته پاک کن هایی که خیسشون میکردیم میکشیدیم به دیوار و حسابی فشار میدادیم
داشتیم تمیز میکردیم که یهوووو ناظم مدرسه وارد کلاس میشه
و مارو میبینه خلاصه کار به جاهای باریک کشید
و گفت کی اینکار رو کرد
ما که اصولا خودمونو زدیم به اون راه و با کمال حفظ خونسردی گفتیم:
ما نبودیم اومدیم تو کلاس دیدیم اینجوریه گفتیم خودمون پاک کنیم کار دست اون بنده خدا که نظافت مدرسه رو میکنه نیفته گناه داره بیچاره مدرسه به این بزرگی رو تمیز میکنه
ناظم هم با کمال حفظ عصبانیت و با اون که میدونست از ما چیزی در نمیاد گفت :
خب باشه تا تمیز نکردین حق بیرون رفتن از مدرسه رو ندارین
الان اسماتونم یاد داشت میکنم به خاطر کاری که دارین میکنین بهمتون دو نمره تو انظبات بیشتر بدم
فقط بهم بگید اون که نقاشی کرد کی بود تا من سه نمره از انظباتتون کم نکردم
ما هم دوباره همون حرف ها رو تکرار کردیم
و این داستان بخیر گذشت قبل اعداممون
از گذاشتن عکسها بدلیل مسائل اخلاقی معذوریم :))