آدینه ها

آدینه ها

شهادت بال نمیخواهد حال میخواهد
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
.
.
.

حال داشته باشم دلنوشته مینویسم
اگرم نه که از پیش نوشته میزارم

دوست داشتی به آدرس زیر برو
http://adinehha.blog.ir/post/431
یا علی

موضوعات وبلاگ
پیام های شما
همسنگران نمونه

۲۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/9UxirdXnNrfoKdgmnLgED3qQ_-qmC0TwyiVir4kkGATG7uaP2GZpRA/s/w506/

با تو از مرگ ندارم بخدا واهمه ای
جانمان پیشکش سیدنا الخامنه ای

سربازِ گمنام


ولادت سراسر نور و رحمت سیدالشهدا ، ارباب عاشقان

امام حسین علیه السلام
و برادر وفادارش ، علمدار دشت کربلا ، قمر بنی هاشم
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
و فرزند نازنینش سیدالساجدین زین العابدین
امام سجاد علیه السلام

بر شیعیان جهان مبارک باد.

سلام بر تو که گلویت، بوسه‏گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی‏آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که می‏تواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سال‏ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می‏خورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.
بیا ای هم‏بازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان می‏کند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد     فتاد سایه‏ات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانه‏ام سلام می‏فرستمت     سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
دریایی به نام حسین
می‏گویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاین‏رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگربار بر نیزه‏های شبزدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک‏گویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه‏های شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند.
در دوستیِ حسین علیه‏السلام
هیچ سجاده‏ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم‏خانواده حسین شد.
آن‏که تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را می‏شکافد.
یا حسین! از قرن‏های آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگ‏هایمان جاری می‏شود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
شفیع قیامت
حسین، تنها واژه‏ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا می‏کنند و سرریز می‏شود.
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را باید آن‏قدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق‏نماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار کنند؛ یا حسین!
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم     بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم     به گفت‏وگوی تو خیزم به جست‏وجوی تو باشم»
پیام کوتاه
ـ یا حسین! تولدِ تو تبدیل نور به انسان است و تو انسان را با شهادت خود به نور مبدّل کردی.
ـ امام حسین علیه‏السلام فرموده‏اند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید آنچه را امید دارد زودتر از دست می‏دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می‏رسد».




سربازِ گمنام

و باز هم شهدا مهمانمان کردند

و شهرمان کمی رنگ و بودی شهدا گرفت

ورود 26 آلاله سرخ به میهن مبارک .

http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240308_805.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240305_382.jpghttp://cdn.fararu.com/files/fa/news/1392/11/7/105499_975.jpghttp://cdn.fararu.com/files/fa/news/1392/11/7/105503_181.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240309_468.jpghttp://cdn.fararu.com/files/fa/news/1392/11/7/105504_944.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240314_222.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240310_328.jpg

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/uyicG-pC4D3BGYRd4dH_aWtBeG3NOXiZvAgdwLrSG899JZtl36EJ2A

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/r8gRcVL3R1GhU8PARogLzIQ0lrf3-EOHPf4fmytUUuCCgRCSLyKNJg/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/4MqGP_4JjY4uZy1TC4MhxmPMjSCo3bQWCi4xnuV2GL6p_oyr2K4ppw/s/w535/

سربازِ گمنام

این مطلب رو بخونید و برای همه ی اونایی که جا موندن دعا کنید .


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/efKGhJ_Q2_ed3llAzazYRL9zojOnFcIbnpyV4xJVV4J7b6GqWuZA0Q/s/w535/


15 نفر بودیم که دبیرستانمان تمام نشده رفتیم جبهه.دوست ، هم محلی ، هم هیئتی بودیم باهم . برعکس الان،جثه ام ازهمه بزرگتر بود ولی از نظر سنی کوچکترین شان بودم . هم قسم شده بودیم تا شهید نشدیم ازخط برنگردیم عقب.چندماه اول در هر عملیاتی که شرکت می کردیم هر 15 نفرمان صحیح و سالم بر می گشتیم.حتی کوچکترین خراشی هم بر نمی داشتیم . رویمان نمی شد سرمان را بالا بگیریم از خجالت . تا اینکه طلسم شکست و یکی مان شهید شد . همه خوشحال و سرحال بودیم و منتظررفتن . عملیات بعدی سه نفر دیگرمان هم رفتند پیش حوری ها . توی صف حرکت می کردیم پلاکم افتاد . خم شدم که بردارم ، تیرخورد وسط پیشانی دوستم.انگار پنج قل خوانده باشند برایمان . تیر می چرخید و می چرخید و به جای اینکه بخورد به من ، می خورد به بغل دستیم . نه نفر بیشتر نمانده بودیم توی سنگر منچ بازی میکردیم که تنگم گرفت . وسط بازی رفتم مستراح که حمله هوایی شد . بیرون که آمدم دیدم سنگر نیست . دود شده بود رفته بودهوا . لعنت...که بدموقع بگیرد.کربلای یک ، دو ، سه ، چهار و پنج آمد و هرکدام ازعملیات ها یکی شان رفت پیش خدا جز منی که کوچکتر از همه بودم . همه رفته بودند و دیگر نوبت من بود . منتظر کربلای شش بودم که دیگر نیامد . اسم عملیات ها عوض شد و من ماندم وحوضم . اواخر جنگ بود که اسیر شدم . خوشحال بودم که هنوز راه فراری است . کلی شکنجه ام کردند . بعضی ازهم بند هایم شهید شدند ولی چون جثه ام درشت بود و بنیه ام قوی زود خوب می شدم . هرکاری کردند ، نمردم . بلأخره آزاد شدیم.
برگشتم خانه . نه موشکی و نه خمپاره ای و نه تیری . دیگر ناامید بودم که سرفه ها شروع شد . بدنم تحلیل رفت . افتادم به شیمی درمانی . حالا هم که نشسته ام روی تخت بیمارستان . موهایم ریخته است . هر ده دقیقه یکبار سرفه می کنم . دکترها گفته اند سرطان خون دارم و تا سه ، چهار ، ماه دیگر رفتنی ام . خوشـــحالم . تلویزیون دارد تبلیغ شامپو نشان می دهد . دست می کشم به ســـرم و می خندم . اخبار علمی فرهنگی شروع می شود . می خواهم خاموش کنم که می گوید«با توانمدی متخصصین جوان و برومند این مرز و بوم داروی درمان سرطان خون کشف شد . مسئول پروژه این دارو گفته است...»
تلویزیون راخاموش می کنم . شاید ترکشی ، تیری ، خمپاره ای ، چیزی...

سربازِ گمنام

خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده سرهنگ اطلاعات نظامی حسین حسینی است:

 
عصر به اردوگاه شماره ۹ رمادی رسیدیم. وقتی پیاده شدم یکی از نگهبانان آنجا با کابل به طرف من حمله کرد که با فریاد قاسم در جا میخکوب شد. فرمانده عراقی رمادی ۹ نقیب(سروان) احمد بود من خودم را معرفی کردم. او فکر کرد من عربی نمی دانم به سربازان گفت حق ندارید وی را بزنید. موقع خداحافظی با قاسم او من را بغل کرد و زد زیر گریه که برای خود من هم عجیب بود پول هایی که در پمپ بنزین به دست آورده بودم (هشت دینار و نیم) به قاسم دادم و این تعجب نگهبانان عراقی را بیشتر کرد که این دیگه چه جور اسیری است که پول هم دارد.
 
چون وسایلی را که جمع کرده بودم در ۳ تا کیسه انفرادی بود، سروان احمد به سربازانش دستور دادکه کیسه ها را تا آسایشگاه برای من ببرند. اسرای که همگی در یک سلول بودند بعداً برایم تعریف کردند ما تعجب کردیم چه اسیری که جلو راه می رود و۳ سرباز عراقی وسایل او را می آورند.
 
خودم را معرفی کردم و در گوشه ای نشستم، چند نفر آمدند و حالم را پرسیدند، ‌متوجه شدم اکثراً بسیجی و رب المشاکل و از اردوگاه شماره ۱۱ هستند. کسانی مثل احمد چلداوی (دانشجو رشته برق و از اهلی اهواز و دکتر فعلی در رشته برق، چندین بار با ایشان در تلویزیون مصاحبه کردند، وی به همراه ۲نفر دیگر فرارکرده بود و متاسفانه موفق نشده بودند.)
 
علیرضا صادق زاده (از اصفهان و فرزند جناب سرهنگ صادق زاده و دکتر فعلی) مهندس شفیعی، رضا سلیمی (مهندس فعلی، الان همسایه هستیم)۲نفر درجه دار ارتش و تعدادی سرباز (عبدالله که عرب خوزستانی بود، رامین از تهران، عبدالرضا نیرورنگ از تهران و....) بین  اسرا بودند.
 
حدود ۴۹نفر در آن آسایشگاه بودیم. آنان می خواستند از من بدانند حق هم داشتند، کمی تعریف کردم از اردوگاه ۱۹و چرا اینجا هستم و آنها هم تعریف کردند. متوجه شدم در طبقه بالا چند اسیر قدیمی ۱۰ ساله هم هستند. آن شب به آشنا شدن و تعریف کردن گذشت.
 
صبح موقع آمار دوستان لطف نموده من را در صف اول جای دادند، نگهبانان که در را باز کردند از سوی ارشد اسرا (سرباز عبدالله) برپا اعلام شد. اما من همچنان نشسته بودم، نگهبان بعد از آمار به من گفت بلند شو، چرا جلوی من خبر دار نایستادی، من که به سیم آخر زده بودم به او گفتم، ‌من افسر ایرانی هستم و تو سرباز دشمن. چیزی نگفت و رفت.
 
درب آسایشگاه که باز میشد دیگر تا شب بسته نمی شد. ساعتی بعد احمد چلداوی گفت نگهبانان تو را خواستند، ‌به او گفتم بعنوان مترجم با من بیا  به دنبالم آمد وارد اطاق نگهبانان که شدیم دیدم رفتارشان دوستانه است، گفتند برای حفظ نظم و انضباط آخر صف بنشین و آرزوی آزادی ما و رها شدن خودشان  را کردند. احمد گفت تو خودت عربی بلد بودی چرا گفتی من بیایم، گفتم برای اینکه اگر قرار شد کتک بخورم تو هم باشی تا سهم من کمتر شود. خنده ای کرد و از هم جدا شدیم.
سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/1XSY54KGqLxwaqq3gjZb7-5sGk-bEdJSbMZmpnOYoVXpER22S7UJmw/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/mXdQ0kogF8izFKquSd2miaPugaH__Ge8UfPyIv49mw40mrPNDY9qGg/s/w535/


اصولا این مدل عکاسی واس ماس

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/_MXLVOeh1ZkKB8iqOe_JFM5yvvq6itGmsImpHVv1ZKxkKl0J3rTxsQ/s/w535/


امین قریش در سن چهل سالگی در غار حرا، سرگرم عبادت و غرق تفکّر درنظام آفرینش بود که وحی آغاز گردید. نخستین آیاتی که بر پیامبر نازل گردید، این آیات بود:

اَقْرَأْ بَسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقْ، خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَقْ...

بخوان به نام پروردگاری که جهان را آفرید و انسان را از خون بسته، خلق کرد. بخوان در حالی که پروردگار تو عزیز و گرامی است؛ پروردگاری که به وسیله ی قلم، تعلیم داد و به انسان آن چه نمی دانست، آموخت.

سربازِ گمنام

با سلام

تعداد زیادی از ویژه نامه های جرعه ای از آسمان چاپ شده

اما هنوز تو سایت نزاشتیم

هر چند کمی از عمرشون گذشت اما هنوز بدرد بخور هستن

بزودی تو وب میزارم

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/E096oVHP83Gw01wXYmKAhHnKaTQVCHbIilIIARCC27RouJ-MsI0Zyw

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/aApi371-5hRImCGA2brv0-LNAMFEFBKdDNscajTTCON1DPclDkfQGg/s/w535/

سربازِ گمنام


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Tul0X1icTTITUijie4zv7I0a3y4OtKBNkKxFaduWgRhwRG8BxWzUKg/s/w535/

شهادت مظلومانه امام موسی بن جعفر الکاظم (علیهم السلام ) بر همه شیعیان و بسیجیان و پیروان این امام همام تسلیت باد .



آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را

این ساق ِبهم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را

این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را

این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را

این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را

نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Bv0EHBsHaPyoogDc2Sqj0ClJZm85n-KLbzh2W3aGm95r3ZFkRA0qXw/s/w535/

لطفا ادامه مطلب را مشاهده بفرمائید ...


سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/0kzUO9wntBzGQnroqx1JkzBWBvN1vOoLSxUzRSob9GAafnUh9o2iFA/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/E0pQxjqAH002EVkeGOM7LY1t4wIVgFFBdpUXDk0kj0AzwQtg50wcUw/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/ao2GMvYMF-xWRG0fydmZJToFkb-OgAQSw1yWgv4Tp9Ubk3M0JF1nMw/s/w450/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/oj4MT3ZxFXCR-AMgs-b1DkMnIf0QL6jCxsMQAbrqJcfDTdLTxVHFJw/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/86VFplXzmNxgzGUTj5U06XwZpUkegqhM2aTm7d5ZfSl_lJkn10HlnQ/s/w535/


خبر ها حاکی از آن است که شیخ نمر در روز 25 رجب توسط آل سقوط  اعدام خواهد شد .

آللهم فک کل اسیر


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Fg7OMAWYR5hlod9LzyCOVz85Ydckm79wSdjdb1nEvTR5Xvyc6kB2sA/s/w535/

سربازِ گمنام

(خاطره ای از طلبه شهید فهمیه سیاری)
ایشان همواره در حجره جلوی در می خوابید،
روزی یکی از هم اتاقی هایشان علت این کار را پرسید.
فهیمه جواب داد: من این جا را بیشتر دوست دارم.
شبی هم اتاقی اش به طور اتفاقی از خواب بیدار شد و دید که فهیمه مشغول خواندن نماز شب است. دانست که او عمداً محل خواب خود را طوری انتخاب کرده که مزاحم خواب دیگران نشود .
به نقل از خواهر شهید

سربازِ گمنام
سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/ga5Cr77u2JAyR_50Qnhz8NkyYJZ5GjuX-qVDKH7KhGxp3OeR3MrFlQ/s/w500/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/bfvv2qrd04ONeAx9MiceRMDKwxTUZMrbT5YRVmy7mpHlUFQIzWYE-Q/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/oT_mKCeQelAcXT3KsWaHIQ2lvC4m-sjzgaa1zA56iPuwE8TBVEj6vg/s/w535/

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/DhM3tSm3i0Hff3mmxS4ZksceVVQQvwcUuzZnOWCm6rbznrhPEjS7_A/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/635X4mkXp0unB9UJmVoAvBlc2-cjiZjfcNOQwb0HAle1vMlQaEJj8g/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/bXROnH4jd9WApntC8jKSXa3qNWKP1OXGl5VLumw032j7FAW0H1X6gA/s/w535/

سربازِ گمنام
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/jTttRC_XGI_7rfp1R7vIra9PGv8F8LMIc0vODwEu063oDo6yiqxicg/s/w535/

بسم الله الرحمن الرحیم
دلم خواهد که من یار تو باشم /همیشه من مدد کار تو باشم
امیدم هست اندر غربت تو / انیس و یار و غمخوار تو باشم
زیباترین صحنه ی عشق را در عالم به محبت مادر تشبیه کرده اند. می گویند در بازار محبت آنکه بیش از همه عاشقی کند، نمی تواند اندکی از مهر مادر را ترسیم کند. خداوند این محبت را در دل مادر به ودیعت نهاد تا مردم معنای عشق را دریابند. حال اگر این محبت دو سویه باشد، صحنه ی زیباتری ترسیم می شود. آری، چه زیباست عنایت مادر به فرزند و ارادت فرزند به مادر. این غایت و نهایت عشق است.

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/JhNidAegulqJzaUkLN71F2x3E7cRq_PyquCEJmok0CByzoXt5vCmGA/s/w535/


کودک مجروح یمنی که زخم رژیم آل سعود را بر تن دارد، پیروزی مردم یمن را فریاد می زند

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/NbLaIvS-gesbikSL5n61SBznOJ7lqKTlqzj7WOZuSQSiOyV2S4wKUQ/s/w535/




حسین سخا ؛ هنر و دغدغه های انقلاب اسلامی بخشی از گفتگوی تفصیلی منتشر نشده «مسیر» با حسین احمدی سخا؛ تجربه گرافیک  انقلاب اسلامی : .
ممکن است ما یک نگاهی داشته باشیم که الآن برای مثال در سوریه جنگ است، من بیایم پوستر بزنم یا بروم توان نظامی‌ام را بالا ببرم و بروم آن‌جا بجنگم. دو نگاه است. هر دو هم لازم است. حالا باید دید کدام مهم‌تر است؟ این باید بررسی شود و با زیرکی هم باید بررسی شود. یک مقدار هم شخصی است. منِ حزب‌اللهی دغدغه‌مند در کدامشان مؤثرتر هستم؟ این را باید بفهمی و شناخت داشته باشی. از سر تنبلی نباید برویم. این خیلی بد است. باید واقعا در کشور رصد کنیم ببینیم چه چیزی لازم است. من یک زمانی در وبلاگم یک مطلبی نوشتم با این عنوان که "من پلاکت‌ها را دوست دارم"؛ یک تشبیه است. چون پلاکت وظیفه‌اش در بدن این است که هر جایی را که زخم می‌شود، درست کند. به نظر من نقش بچه حزب‌اللهی‌ها در جامعه باید این‌طور باشد. اگر حزب‌اللهی دغدغه‌مند هستی و مثلا یک توانایی‌ای داری، باید متناسب با آن کمک کنی. شما اگر به این نتیجه رسیدید که باید در این فضا کار کنید و بدانید که می‌توانید، خب اگر نروید خیانت کرده‌اید...
.
متن کامل این گفتگو را در پایگاه راهبردی بخوانید: RAHBORDI.IR

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/QRb5ziONKvhjhgI0BhLtKf7F6tnclX9EsipqR8mtNITo2PnM1slgBg/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/fCoC0rNPqMWnnGyat38ByWif0FejsBwiB17zoViRM7-_otu1Nxs7Ow

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/3s94uA8ZaDY4bRxm7jj5R-64j_0F3E7gLBm2V2WgnU8jeaNP3p2NQw

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/8Ggzd0u0S_i6rRa6B0WiIzHXf_zMpWm3nWlbuz7S0vSZl2reVgG-Kg

سربازِ گمنام