آدینه ها

آدینه ها

شهادت بال نمیخواهد حال میخواهد
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
.
.
.

حال داشته باشم دلنوشته مینویسم
اگرم نه که از پیش نوشته میزارم

دوست داشتی به آدرس زیر برو
http://adinehha.blog.ir/post/431
یا علی

موضوعات وبلاگ
پیام های شما
همسنگران نمونه


ولادت سراسر نور و رحمت سیدالشهدا ، ارباب عاشقان

امام حسین علیه السلام
و برادر وفادارش ، علمدار دشت کربلا ، قمر بنی هاشم
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
و فرزند نازنینش سیدالساجدین زین العابدین
امام سجاد علیه السلام

بر شیعیان جهان مبارک باد.

سلام بر تو که گلویت، بوسه‏گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی‏آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که می‏تواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سال‏ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می‏خورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.
بیا ای هم‏بازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان می‏کند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد     فتاد سایه‏ات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانه‏ام سلام می‏فرستمت     سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
دریایی به نام حسین
می‏گویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاین‏رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگربار بر نیزه‏های شبزدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک‏گویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه‏های شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند.
در دوستیِ حسین علیه‏السلام
هیچ سجاده‏ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم‏خانواده حسین شد.
آن‏که تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را می‏شکافد.
یا حسین! از قرن‏های آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگ‏هایمان جاری می‏شود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
شفیع قیامت
حسین، تنها واژه‏ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا می‏کنند و سرریز می‏شود.
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را باید آن‏قدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق‏نماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار کنند؛ یا حسین!
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم     بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم     به گفت‏وگوی تو خیزم به جست‏وجوی تو باشم»
پیام کوتاه
ـ یا حسین! تولدِ تو تبدیل نور به انسان است و تو انسان را با شهادت خود به نور مبدّل کردی.
ـ امام حسین علیه‏السلام فرموده‏اند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید آنچه را امید دارد زودتر از دست می‏دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می‏رسد».




سربازِ گمنام

و باز هم شهدا مهمانمان کردند

و شهرمان کمی رنگ و بودی شهدا گرفت

ورود 26 آلاله سرخ به میهن مبارک .

http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240308_805.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240305_382.jpghttp://cdn.fararu.com/files/fa/news/1392/11/7/105499_975.jpghttp://cdn.fararu.com/files/fa/news/1392/11/7/105503_181.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240309_468.jpghttp://cdn.fararu.com/files/fa/news/1392/11/7/105504_944.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240314_222.jpghttp://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/23/240310_328.jpg

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/uyicG-pC4D3BGYRd4dH_aWtBeG3NOXiZvAgdwLrSG899JZtl36EJ2A

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/r8gRcVL3R1GhU8PARogLzIQ0lrf3-EOHPf4fmytUUuCCgRCSLyKNJg/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/4MqGP_4JjY4uZy1TC4MhxmPMjSCo3bQWCi4xnuV2GL6p_oyr2K4ppw/s/w535/

سربازِ گمنام

این مطلب رو بخونید و برای همه ی اونایی که جا موندن دعا کنید .


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/efKGhJ_Q2_ed3llAzazYRL9zojOnFcIbnpyV4xJVV4J7b6GqWuZA0Q/s/w535/


15 نفر بودیم که دبیرستانمان تمام نشده رفتیم جبهه.دوست ، هم محلی ، هم هیئتی بودیم باهم . برعکس الان،جثه ام ازهمه بزرگتر بود ولی از نظر سنی کوچکترین شان بودم . هم قسم شده بودیم تا شهید نشدیم ازخط برنگردیم عقب.چندماه اول در هر عملیاتی که شرکت می کردیم هر 15 نفرمان صحیح و سالم بر می گشتیم.حتی کوچکترین خراشی هم بر نمی داشتیم . رویمان نمی شد سرمان را بالا بگیریم از خجالت . تا اینکه طلسم شکست و یکی مان شهید شد . همه خوشحال و سرحال بودیم و منتظررفتن . عملیات بعدی سه نفر دیگرمان هم رفتند پیش حوری ها . توی صف حرکت می کردیم پلاکم افتاد . خم شدم که بردارم ، تیرخورد وسط پیشانی دوستم.انگار پنج قل خوانده باشند برایمان . تیر می چرخید و می چرخید و به جای اینکه بخورد به من ، می خورد به بغل دستیم . نه نفر بیشتر نمانده بودیم توی سنگر منچ بازی میکردیم که تنگم گرفت . وسط بازی رفتم مستراح که حمله هوایی شد . بیرون که آمدم دیدم سنگر نیست . دود شده بود رفته بودهوا . لعنت...که بدموقع بگیرد.کربلای یک ، دو ، سه ، چهار و پنج آمد و هرکدام ازعملیات ها یکی شان رفت پیش خدا جز منی که کوچکتر از همه بودم . همه رفته بودند و دیگر نوبت من بود . منتظر کربلای شش بودم که دیگر نیامد . اسم عملیات ها عوض شد و من ماندم وحوضم . اواخر جنگ بود که اسیر شدم . خوشحال بودم که هنوز راه فراری است . کلی شکنجه ام کردند . بعضی ازهم بند هایم شهید شدند ولی چون جثه ام درشت بود و بنیه ام قوی زود خوب می شدم . هرکاری کردند ، نمردم . بلأخره آزاد شدیم.
برگشتم خانه . نه موشکی و نه خمپاره ای و نه تیری . دیگر ناامید بودم که سرفه ها شروع شد . بدنم تحلیل رفت . افتادم به شیمی درمانی . حالا هم که نشسته ام روی تخت بیمارستان . موهایم ریخته است . هر ده دقیقه یکبار سرفه می کنم . دکترها گفته اند سرطان خون دارم و تا سه ، چهار ، ماه دیگر رفتنی ام . خوشـــحالم . تلویزیون دارد تبلیغ شامپو نشان می دهد . دست می کشم به ســـرم و می خندم . اخبار علمی فرهنگی شروع می شود . می خواهم خاموش کنم که می گوید«با توانمدی متخصصین جوان و برومند این مرز و بوم داروی درمان سرطان خون کشف شد . مسئول پروژه این دارو گفته است...»
تلویزیون راخاموش می کنم . شاید ترکشی ، تیری ، خمپاره ای ، چیزی...

سربازِ گمنام

خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده سرهنگ اطلاعات نظامی حسین حسینی است:

 
عصر به اردوگاه شماره ۹ رمادی رسیدیم. وقتی پیاده شدم یکی از نگهبانان آنجا با کابل به طرف من حمله کرد که با فریاد قاسم در جا میخکوب شد. فرمانده عراقی رمادی ۹ نقیب(سروان) احمد بود من خودم را معرفی کردم. او فکر کرد من عربی نمی دانم به سربازان گفت حق ندارید وی را بزنید. موقع خداحافظی با قاسم او من را بغل کرد و زد زیر گریه که برای خود من هم عجیب بود پول هایی که در پمپ بنزین به دست آورده بودم (هشت دینار و نیم) به قاسم دادم و این تعجب نگهبانان عراقی را بیشتر کرد که این دیگه چه جور اسیری است که پول هم دارد.
 
چون وسایلی را که جمع کرده بودم در ۳ تا کیسه انفرادی بود، سروان احمد به سربازانش دستور دادکه کیسه ها را تا آسایشگاه برای من ببرند. اسرای که همگی در یک سلول بودند بعداً برایم تعریف کردند ما تعجب کردیم چه اسیری که جلو راه می رود و۳ سرباز عراقی وسایل او را می آورند.
 
خودم را معرفی کردم و در گوشه ای نشستم، چند نفر آمدند و حالم را پرسیدند، ‌متوجه شدم اکثراً بسیجی و رب المشاکل و از اردوگاه شماره ۱۱ هستند. کسانی مثل احمد چلداوی (دانشجو رشته برق و از اهلی اهواز و دکتر فعلی در رشته برق، چندین بار با ایشان در تلویزیون مصاحبه کردند، وی به همراه ۲نفر دیگر فرارکرده بود و متاسفانه موفق نشده بودند.)
 
علیرضا صادق زاده (از اصفهان و فرزند جناب سرهنگ صادق زاده و دکتر فعلی) مهندس شفیعی، رضا سلیمی (مهندس فعلی، الان همسایه هستیم)۲نفر درجه دار ارتش و تعدادی سرباز (عبدالله که عرب خوزستانی بود، رامین از تهران، عبدالرضا نیرورنگ از تهران و....) بین  اسرا بودند.
 
حدود ۴۹نفر در آن آسایشگاه بودیم. آنان می خواستند از من بدانند حق هم داشتند، کمی تعریف کردم از اردوگاه ۱۹و چرا اینجا هستم و آنها هم تعریف کردند. متوجه شدم در طبقه بالا چند اسیر قدیمی ۱۰ ساله هم هستند. آن شب به آشنا شدن و تعریف کردن گذشت.
 
صبح موقع آمار دوستان لطف نموده من را در صف اول جای دادند، نگهبانان که در را باز کردند از سوی ارشد اسرا (سرباز عبدالله) برپا اعلام شد. اما من همچنان نشسته بودم، نگهبان بعد از آمار به من گفت بلند شو، چرا جلوی من خبر دار نایستادی، من که به سیم آخر زده بودم به او گفتم، ‌من افسر ایرانی هستم و تو سرباز دشمن. چیزی نگفت و رفت.
 
درب آسایشگاه که باز میشد دیگر تا شب بسته نمی شد. ساعتی بعد احمد چلداوی گفت نگهبانان تو را خواستند، ‌به او گفتم بعنوان مترجم با من بیا  به دنبالم آمد وارد اطاق نگهبانان که شدیم دیدم رفتارشان دوستانه است، گفتند برای حفظ نظم و انضباط آخر صف بنشین و آرزوی آزادی ما و رها شدن خودشان  را کردند. احمد گفت تو خودت عربی بلد بودی چرا گفتی من بیایم، گفتم برای اینکه اگر قرار شد کتک بخورم تو هم باشی تا سهم من کمتر شود. خنده ای کرد و از هم جدا شدیم.
سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/1XSY54KGqLxwaqq3gjZb7-5sGk-bEdJSbMZmpnOYoVXpER22S7UJmw/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/mXdQ0kogF8izFKquSd2miaPugaH__Ge8UfPyIv49mw40mrPNDY9qGg/s/w535/


اصولا این مدل عکاسی واس ماس

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/_MXLVOeh1ZkKB8iqOe_JFM5yvvq6itGmsImpHVv1ZKxkKl0J3rTxsQ/s/w535/


امین قریش در سن چهل سالگی در غار حرا، سرگرم عبادت و غرق تفکّر درنظام آفرینش بود که وحی آغاز گردید. نخستین آیاتی که بر پیامبر نازل گردید، این آیات بود:

اَقْرَأْ بَسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقْ، خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَقْ...

بخوان به نام پروردگاری که جهان را آفرید و انسان را از خون بسته، خلق کرد. بخوان در حالی که پروردگار تو عزیز و گرامی است؛ پروردگاری که به وسیله ی قلم، تعلیم داد و به انسان آن چه نمی دانست، آموخت.

سربازِ گمنام

با سلام

تعداد زیادی از ویژه نامه های جرعه ای از آسمان چاپ شده

اما هنوز تو سایت نزاشتیم

هر چند کمی از عمرشون گذشت اما هنوز بدرد بخور هستن

بزودی تو وب میزارم

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/E096oVHP83Gw01wXYmKAhHnKaTQVCHbIilIIARCC27RouJ-MsI0Zyw

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/aApi371-5hRImCGA2brv0-LNAMFEFBKdDNscajTTCON1DPclDkfQGg/s/w535/

سربازِ گمنام


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Tul0X1icTTITUijie4zv7I0a3y4OtKBNkKxFaduWgRhwRG8BxWzUKg/s/w535/

شهادت مظلومانه امام موسی بن جعفر الکاظم (علیهم السلام ) بر همه شیعیان و بسیجیان و پیروان این امام همام تسلیت باد .



آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را

این ساق ِبهم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را

این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را

این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را

این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را

نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Bv0EHBsHaPyoogDc2Sqj0ClJZm85n-KLbzh2W3aGm95r3ZFkRA0qXw/s/w535/

لطفا ادامه مطلب را مشاهده بفرمائید ...


سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/0kzUO9wntBzGQnroqx1JkzBWBvN1vOoLSxUzRSob9GAafnUh9o2iFA/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/E0pQxjqAH002EVkeGOM7LY1t4wIVgFFBdpUXDk0kj0AzwQtg50wcUw/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/ao2GMvYMF-xWRG0fydmZJToFkb-OgAQSw1yWgv4Tp9Ubk3M0JF1nMw/s/w450/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/oj4MT3ZxFXCR-AMgs-b1DkMnIf0QL6jCxsMQAbrqJcfDTdLTxVHFJw/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/86VFplXzmNxgzGUTj5U06XwZpUkegqhM2aTm7d5ZfSl_lJkn10HlnQ/s/w535/


خبر ها حاکی از آن است که شیخ نمر در روز 25 رجب توسط آل سقوط  اعدام خواهد شد .

آللهم فک کل اسیر


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Fg7OMAWYR5hlod9LzyCOVz85Ydckm79wSdjdb1nEvTR5Xvyc6kB2sA/s/w535/

سربازِ گمنام

(خاطره ای از طلبه شهید فهمیه سیاری)
ایشان همواره در حجره جلوی در می خوابید،
روزی یکی از هم اتاقی هایشان علت این کار را پرسید.
فهیمه جواب داد: من این جا را بیشتر دوست دارم.
شبی هم اتاقی اش به طور اتفاقی از خواب بیدار شد و دید که فهیمه مشغول خواندن نماز شب است. دانست که او عمداً محل خواب خود را طوری انتخاب کرده که مزاحم خواب دیگران نشود .
به نقل از خواهر شهید

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/ga5Cr77u2JAyR_50Qnhz8NkyYJZ5GjuX-qVDKH7KhGxp3OeR3MrFlQ/s/w500/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/bfvv2qrd04ONeAx9MiceRMDKwxTUZMrbT5YRVmy7mpHlUFQIzWYE-Q/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/oT_mKCeQelAcXT3KsWaHIQ2lvC4m-sjzgaa1zA56iPuwE8TBVEj6vg/s/w535/

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/DhM3tSm3i0Hff3mmxS4ZksceVVQQvwcUuzZnOWCm6rbznrhPEjS7_A/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/635X4mkXp0unB9UJmVoAvBlc2-cjiZjfcNOQwb0HAle1vMlQaEJj8g/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/bXROnH4jd9WApntC8jKSXa3qNWKP1OXGl5VLumw032j7FAW0H1X6gA/s/w535/

سربازِ گمنام
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/jTttRC_XGI_7rfp1R7vIra9PGv8F8LMIc0vODwEu063oDo6yiqxicg/s/w535/

بسم الله الرحمن الرحیم
دلم خواهد که من یار تو باشم /همیشه من مدد کار تو باشم
امیدم هست اندر غربت تو / انیس و یار و غمخوار تو باشم
زیباترین صحنه ی عشق را در عالم به محبت مادر تشبیه کرده اند. می گویند در بازار محبت آنکه بیش از همه عاشقی کند، نمی تواند اندکی از مهر مادر را ترسیم کند. خداوند این محبت را در دل مادر به ودیعت نهاد تا مردم معنای عشق را دریابند. حال اگر این محبت دو سویه باشد، صحنه ی زیباتری ترسیم می شود. آری، چه زیباست عنایت مادر به فرزند و ارادت فرزند به مادر. این غایت و نهایت عشق است.

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/JhNidAegulqJzaUkLN71F2x3E7cRq_PyquCEJmok0CByzoXt5vCmGA/s/w535/


کودک مجروح یمنی که زخم رژیم آل سعود را بر تن دارد، پیروزی مردم یمن را فریاد می زند

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/NbLaIvS-gesbikSL5n61SBznOJ7lqKTlqzj7WOZuSQSiOyV2S4wKUQ/s/w535/




حسین سخا ؛ هنر و دغدغه های انقلاب اسلامی بخشی از گفتگوی تفصیلی منتشر نشده «مسیر» با حسین احمدی سخا؛ تجربه گرافیک  انقلاب اسلامی : .
ممکن است ما یک نگاهی داشته باشیم که الآن برای مثال در سوریه جنگ است، من بیایم پوستر بزنم یا بروم توان نظامی‌ام را بالا ببرم و بروم آن‌جا بجنگم. دو نگاه است. هر دو هم لازم است. حالا باید دید کدام مهم‌تر است؟ این باید بررسی شود و با زیرکی هم باید بررسی شود. یک مقدار هم شخصی است. منِ حزب‌اللهی دغدغه‌مند در کدامشان مؤثرتر هستم؟ این را باید بفهمی و شناخت داشته باشی. از سر تنبلی نباید برویم. این خیلی بد است. باید واقعا در کشور رصد کنیم ببینیم چه چیزی لازم است. من یک زمانی در وبلاگم یک مطلبی نوشتم با این عنوان که "من پلاکت‌ها را دوست دارم"؛ یک تشبیه است. چون پلاکت وظیفه‌اش در بدن این است که هر جایی را که زخم می‌شود، درست کند. به نظر من نقش بچه حزب‌اللهی‌ها در جامعه باید این‌طور باشد. اگر حزب‌اللهی دغدغه‌مند هستی و مثلا یک توانایی‌ای داری، باید متناسب با آن کمک کنی. شما اگر به این نتیجه رسیدید که باید در این فضا کار کنید و بدانید که می‌توانید، خب اگر نروید خیانت کرده‌اید...
.
متن کامل این گفتگو را در پایگاه راهبردی بخوانید: RAHBORDI.IR

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/QRb5ziONKvhjhgI0BhLtKf7F6tnclX9EsipqR8mtNITo2PnM1slgBg/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/fCoC0rNPqMWnnGyat38ByWif0FejsBwiB17zoViRM7-_otu1Nxs7Ow

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/3s94uA8ZaDY4bRxm7jj5R-64j_0F3E7gLBm2V2WgnU8jeaNP3p2NQw

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/8Ggzd0u0S_i6rRa6B0WiIzHXf_zMpWm3nWlbuz7S0vSZl2reVgG-Kg

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/5qCpePdLJgDBvbo6TXAjqHREStVs_AX5tAM1Z2Eary_X9NpdsV5tQg/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/iSZQNrs7G_rRXXlKPVFKAQjPcUu2rqR2m9Ckhrku93v6p6EGmanY9gدیش



غزلی از زبان فاطمه عماد مغنیه،خواهر شهید؛خطاب جهاد عماد مغنیه
فقط برای خداحافظی...

و باد می زند آتش به دامن گلزار
به دست قوم یهود و شقی ترین اشرار
.
هنوز کرببلایی شدن پر از سِرّ است
وعشق می چکد از گوشه ی لبت ... انگار
.
بخند ... خنده ی گل دیدنیست... اما حیف
خزان به باغ رسیده ، چیکده اشک انار
.
پدر که رفت شدی شیر مرد حزب الله
جهاد ... آینه ای از عماد... و این تکرار
.
علی اکبر بابا و حاج رضوان ها
شدی فدایی زینب و حیدر کرار
.
برو... هوای پریدن تو را هوایی کرد
زمین بماند از آنِ هجوم آن کفتار
.
و کهکشان نگاهت کبوتری شده است
و کربلای تو جولان، شروع این دیدار
.
بمان که بوسه زنم بر پر شکسته ی تو
فقط برای خداحافظی... فقط یکبار
.
سلام فاطمه را هم ببر به سوی عماد
بگو که زینبی ام ... ایستاده ام سردار
.
جهاد مغنیه تکرار می شود - برخیز
الا برادر من ... ذوالفقار را بردار
.
خبر دهید به دشمن ، ادامه خواهد یافت
جهاد ، تا سحرِ دیدنِ رخِ آن یار...





شاعر: نعیمه امامی اشلق - ۲۹ دی




ب به سیل اشک ره خواب میزدم..
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم . . .
لاف عشق و گله از یار، زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجرانند...


http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/ZjOxWTQPWsjIQg1CMvKeS-gHiT3xlhU9eTrIIl0faokms08GrecSuw/s/w535/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/nL-1Wum3uxaP8ynldjhauAHuyrFuxpYieeyTVrIeLwJCZYlEGOeRjg

سربازِ گمنام

مداحی زیبا از آقا سید رضا نریمانی

میگن تو راه زیاده موکب حضرت

دانلود

سربازِ گمنام

ویژه نامه جرعه ای از آسمان (2) به مناسبت هفته بسیج در شهرستان های بهشهر و گلوگاه و بخشی هم در ساری منتشر شد.

پیش از این نشریه جرعه ای از  آسمان (1) بمناسبت هفته دفاع مقدس در سطح شهرستان منتشر شده بود .


http://8pic.ir/images/wepng7df5a6i3fhhz0fe.jpg



کاری از کمیته فرهنگی پایگاه بسیج امام خامنه ای (مدظله العالی)

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/H155dAOk70WHRQG9oOFwuPDlVH21TM4YRLyujSExw4LEmBEg4_mFlw

سربازِ گمنام

http://s5.picofile.com/file/8153108018/88888888888888.jpg



امام خامنه ای (مدظله العالی)

فرهنگ بسیجی ، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواسته های تحقیر نشدن است.

سربازِ گمنام

شهر در آذین و مردم غرق در سرور و شادمانی و بساط عیش و نوش پهن بود. جارچیان در شهر جار می‌زنند "سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی به شهر وارد می‌شوند، که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده‌اند، ولی عامل خلیفه یعنی "ابن زیاد" آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد امروز شادی کند". حاکم شام دستور داده بود برایش تاجی جواهر نشان و تختی مرصع به سنگ‌های قیمتی آماده کنند. همه این تریفات برای ورو اسرای کربلا به دمشق فراهم می‌شد.

 

 اول ماه صفر بود و اسرای کربلا نزدیک دروازه شام می‌شدند.مردم که بی خبر و تحت دستور و تبلیغات بزید بن معاویه قرار گرفته بودند، با لباس های نو و با طبل و شیپور به استقبال مهمانان خود می‌رفتند و با دیدن آن ها زبان به دشنام و جسارت گشودند، اما غافل از اینکه آنان خاندان آل پیامبر هستند که اینگونه وارد دمشق می‌شوند.

 

سربازِ گمنام

انا لله و انا الیه راجعون یاران همه رفتند...... یکی دیگر از یاران صدیق انقلاب، دلسوزان نظام، اساتید اخلاق، مراد دل هزاران جوان، امشب میهمان اولیاء الله است. آیت الله مهدوی کنی دار فانی رو وداع گفتند. آن هم در چه ایامی.... ایشون فوت کردند و ما تازه از این به بعد میریم به دنبال شناختن ایشون!! وقتی هم که شناختیم چه نعمتی بودند، دیگه نیستند که از ایشون استفاده کنیم. سایر بزرگان و مرادان، هنوز زنده هستند!

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/44NJFa4nzC_K4MQThnclWRvg7WoXAThjFUFqf5pxgNWJr6CWR2mG9Q/s/w535/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/4vxY7zpZ45kuKUNP9fQIZPsWWBNBlvVAqBAlaD5FYgqKXN-JEWElow/s/w535/


سربازِ گمنام

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین و ائمه علیه السلام

ببینید دوستان، حضرت محمد این خطبه را کامل کامل بیان کرده واقعا جای تعجبه که چرا مردم اون زمان بعد از بیعت رسمی باز منحرف شده و... و انحراف آنها تا به الآن چقدر فاصله گرفته اند. من خواهش میکنم همواره در تمام مراحل زندگی و تربیت فرزندانی که شما مسؤولیت شان را بر عهده دارید این مسایل را دقیق مد نظر قرار داده و اندکی از آن ها چشم پوشی نکنید . انشاءلله

http://askquran.ir/gallery/images//16195/1_ghadir-1.jpg

 

متن کامل خطبه غدیر بهمراه ترجمه فارسی در ادامه مطلب



سربازِ گمنام
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/wjW40XxufInl8CmQACS_vrBn7o15DrZubBZJaFTqVYxhChWSRJvBfQ

پیش چشم پدرم سینه زدم لذت برد
پیش چشمم برسد سینه زند فرزندم



شـــُکر
آن رزق حلالی که مرا نوکر کرد ... !!

 

 

داعـــشـــیـــان ســر مــی بــرنــد ولــــی

آنــهـآ نِمـی دانــنــد مـآ بـعـد از حـُسـین(ع) از سَــرمـان [ بــــیــــزاریــــم ]●••!!

سربازِ گمنام

 

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/c7vwjB0msUX2xBUr7JLhSIVQ0x6FuIWT6L_SOdyOxpeoRf3CNMGNsg/s/w207/

چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران

 

دکتر لشگری اومد و چشمش رو معاینه کرد

 

محسن ساکت بود و اصلا نپرسید خوب می شوم یا نه؟

 

نپرسید دوباره می تونم ببینم یا نه؟

 

فقط وقتی معاینه ی دکتر تموم شد ، پرسید:

 

آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟

 

می تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟

 

دکتر با تعجب پرسید: برا چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟

 

محسن گفت: چشمی که برا امام حسین علیه السلام گریه نکنه بدرد من نمی خوره

 

خاطره ی از زندگی روحانی شهید محسن درودی

 

مسئول عقیدتی سیاسی لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

 

راوی: آقای محمود درودی "برادر شهید"

 

منبع: ماهنامه فکه ، شماره ۱۲۶ ، صفحه ۱۰۷

سربازِ گمنام
سربازِ گمنام

زیباترین شهادت شیعه شبیه ترین حالت شهادت به امام عشق است...

 

السلام علی الشیب الخضیب...

السلام علی الخد التریب...

السلام علی البدن السلیب...

السلام علی الراس المرفوع...

 

راسک کراس العباس...

 

 

 

اللهم العن امه اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالک...

 

مطلب سرخ من جبران خون ریخته شدتو نمیکنه برادر

تا حالا چیزی در این باره شنیده بودی ؟

تا حالا چیزی در این باره خونده بودی ؟

بازم میگی تو دنیا خبری نیست

بازم بیخیالی بسرت زده

فقط میتونم بگم

برادرم شهادتت مبارک

دست مارو هم بگیر که دست و بالمون بستس

اول نوشت:

باید گوش به فرمان ولی باشم و باشی

دوم  نوشت :

ما اهل دلیم و از جنگ نمی هراسیم

سوم نوشت :

هفته تمام شد اما ...

دفاع مقدس همچنان باقیست

آخر نوشت :

 

و لا یوم کیومک یا اباعبدالله...

 

 

 

 

 

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک ...

 

 

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/ZW2cLT-N30tueqH2tfMIoq-2r5Ors7wHQlXGicoWv69t4-IGSzNo7A

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/5LXA4VA3doJsKoX_cI3mRTsopASpb1MZvVB5fncQmOJAhMrJ7SeztQ

سربازِ گمنام
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/7-pcWbJfY0F7g-9fuZ-uAHiAtaRFmSno8y9bfa6UWAYHq9vYfZOF8w

 

سلام آقا

 

آقا خیلی کبوتر راه دادی تو حرمت

میشه یه کلاغ رو سیاه رو هم راه بدی

اخه میدونی

کریم کاری بجز جود و کرم نداره

تورو بجان جوادت رامون بده

 

آمدن از منو گرفتن از شما

 

چی میشه یه دعوت نامه بیاد از طرف دوست که اولش این باشه

 

 

من الغریب الی الحبیب

 

 

شعر از طرف قلندر

اید غبار صحن تو را توتیا کنند

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»

 

هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق

خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

 

بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد

ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند

 

«هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است

حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند

 

هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت

او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند

 

دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط

با یک نگاهِ گوشه چشمت دوا کنند

 

از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان!

«آیا شود که گوشهٔ چشمی به ما کنند»

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/sipJAgdKFp7Dde8JfhdZKqC-7Vv5jbyCmCMIijaxp6Bcm_0fo2iAVQ/s/w535/


حسین جان

خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد

من فقط حاجتم این است که نوکر باشم

 

ادامه مطلب رو بخونید حتما تا چیزی رو از دست ندید و جا نمونید !!!

 

40روز تا محرم از 25 شهریور تا 4 آبان

باز هم بوی محرم                 باز هم بوی حرم                و دیوانگی ...

 مطلبی در رابطه با چله نشینی حسینی                                           دوباره امسال بساط زیارت عاشورا



سربازِ گمنام
سربازِ گمنام

ما راست قامتان تاریخ خواهیم ماند

این جمله تو مسجد امام حسین (ع) روستای ولایت مدار بند بنی در یک بنر طراحی شده بود

کلا منو تو فکر فرو برده

بله تووووووووف تو ریا بالاخره از اردوی جهادی برگشتیم

رفتیم و کلی وگ کپل زدیم و کار کردیم و خندیدیم و هم دیگه رو زدیم و خوردیم و خوابیدیم

متاسفانه چون عکاسمون زیاد حرفه ای نبود عکسامون خوب نشده البته چند تاشو گلچین میکنم و توی ادامه مطلب میزارم بعداََ

فعلابریم استراحت تا به شما هم برسیم

 

 

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/rsvu8RpeB65-a7FYvtCsdeqKJbqP_5nprTXv5DbZNvG8Tuj-Gti8dw


چه ساده گفتند یا حسین (ع)

                        و رفتند ...

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/jhQpjj-lgDgnniIWYrRvWtiOulLBDxpHOdHBKE2gMWMpF1tZoM6C2Qhttp://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/fghXqjSxQYp_C4UxbjR6smDVq9yLio69yTbSTkoqcsRF_C_bayWJXw

سربازِ گمنام

بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شود دل من اگر امتحان دهد....

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/D3Twmq0aKDP4E2zzpydIGrDMyKONKBLIeGvgeymM_0AoWZH1yqfvVg/s/w532/

سربازِ گمنام

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Ofg_2-JYrn1-tLHKFvhi9dwxFedoDw6sVoUDE6oZAsfLN0mufq03vQ/s/w400/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/56ayErEzY8v4sF2RMeIcx4o6gs3TC0jIJ9mPxsacEMvs9B1PL8BfiA/s/w265/http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/Q4-F6KZKKDIGVmYHv1dvzY1L0MDkO0jILAMav-97UbjWMW_EPwgDFA/s/w265/

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/KcQ7HztPi7BHI0S0uOxXL7B77KnJKj1y1xWh2-KaUxY1hDQtok__qw/s/w535/


دیروز
درست همین دیروز، زمان ایستاد
زمین تندتر از پیش چرخ زد
و اشک امانم را برید
همان لحظه بود که بیش از پیش فهمیدم، زندگی ام به لبخند تو بند است آقا جان….
ای کاش هنوز هم تلوزیون های ما سیاه و سفید بود تا رنگ پریده تان را نمی دیدیم- رنگی که از چهره تان پریده بود و با خود آرامش میلیون ها عاشق را پر داده بود-
درست همین دیروز بود که یک لحظه مُردَم…. آخر لبهای نا لایق ما کجا و دعا برای جان ذی قیمت شما کجا؟
ما لحظه شماری می کنیم روزی را که شما با آن نشانه ای که در دست راستتان دارید پرچم دار مولا صاحب الزمان باشید.
شما و تخت بیمارستان؟! نمی دانید بر دلهامان چه گذشت…
حالا دیگر نه ملیت معنایی داشت، نه حتی لباس و مقام و زبان… دیروز روز عاشقان شما بود.
دیروز روز عاشقان شما بود تا گرمای عشقتان را پر حرارت تر از هر روز در دلهاشان تجربه کنند.
خدا را شکر
لابد حکمتی داشت
همین چند ساعت کافی بود تا دوست و دشمن خوب خودشان را نشان دهند…
همین چند ساعت کافی بود تا ابرقدرتهای جهان به نظاره بنشینند پادشاهی امام ساده ی حسینیه نشین ما را بر دل های مردمان هموطنشان!
همین چند ساعت کافی بود تا از دلمان بگذرانیم “بأبی انت و أمی” ها را و شاید همین برای نسل جنگ ندیده ی امروز تمرین کربلایی شدن بود.
همین چند ساعت کافی بود تا کمی درد عشق را با لبهای جگر سوخته مان مزمزه کنیم.
همین چند ساعت کافی بود تا به دنبال “اللهم عجل لولیک الفرج” ها، “اللهم احفظ امامنا الخامنه ای” هم به ذکر قنوت هایمان اضافه گردد و تا همیشه باقی بماند.
همین چند ساعت کافی بود تا به رخمان بکشد چقدر غیبت مولامان طولانی شده است…
اللهم اشکوا الیک فقد نبینا و غیبت ولینا….


متن از :  زهرا آراسته نیا

سربازِ گمنام
http://www.ammarname.ir/sites/default/files/news/picture/1393/06/13/453251099.jpg

خبر آوردن که غیر کبوتر هم راه میدهی آقا !

چاره ای نمانده باید سوال کنم

منه رو سیاه هم راه میدهی آقا  ؟

 

کبوتر نوشت :

حرم نرم کجا برم

ما شا الله این همه جمعیت کجای دنیا دیدی انقده جمعیت باشه ؟

بجز حرم سلطان

 

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/9ogZqk9xEHJ4kUcUU09LubFtaoNQZMtAAoa6lgbI_Hse2QM-u6o7aQ

 

میدونی چرا میگم سلطان علی موسی الرضا؟

آخر نوشت :

راستی هر کی کربلا رفته از حرم امام رضا (ع)  رفته

ان شاء الله برات کربلاتون رو امسال آقا امضا بزنه

سربازِ گمنام